آموزش نکات تربیت فرزند

تربیت دینی نوجوانان

1397/6/31 23:34
نویسنده : مشاور
493 بازدید
اشتراک گذاری

   دوران نوجوانی بهترین زمان برای تربیت و پایه گذاری زندگی سالم وسعادتمندانه است. این دوران در زندگی انسان از اهمیتی ویژه برخوردار است وشالوده ی شخصیت انسان معمولا در همین دوران ریخته می شود. تربیت کاری ظریف و دقیق است که موفقیت در آن جز با بصیرت وروشن بینی میسر نیست و بسیاری از کودکان و نوجوانان قربانی بی بصیرتی و ناآگاهی و بی مسعولیتی والدین خود می شوند . برای ایجاد این آگاهی و بصیرت در متن جامعه بایستی به یادگیری مسائل و احکام تربیت بپردازند و فرزندان را مطابق رساله تربیتی پرورش دهند .اهمیت مسائل واحکام تربیتی واخلاقی ،هرگز کمترازمسائل فقهی وشرعی نیست وجداکردن این دوازهم یک نوع انحراف عقیدتی است. عدم تبیین صحیح شیوه ها وروشهای مطلوب تربیتی وراهکارهای کاربردی وبکارگیری شیوه های غلط تربیتی بزرگترین لطمه را به خانواده هاونظام اجتماع زده ومی زند.تربیت دینی به این است که ،خانواده ومربیان امر تربیت ،تمایلات وگرایشهای الهی ودینی که درفطرت پاک کودک سرشته شده است را به خوبی بشناسند وآنها رابه عالیترین وجه وتاحدکمال مطلوب به عرصه شکوفایی برسانند. 
3-2-1- گرایش به مذهب وارزشها همزمان با تجلی بلوغ و نوجوانی 
   در نزد روانشناسان مسلم است که در دوران بلوغ یک جهش ناگهانی در وضعیت روانی و ذهنی نوجوان از جهت هیجانات و عواطف و جنبه های شناختی و فکری و مسئولیتهای اجتماعی ایجاد مى‏شود به طوری که از همه ی جهات تفاوت محسوسی پیدا می کند. حالا می خواهیم بدانیم آیا احساس مذهبی هم به همین ترتیب است یا خیر؟ در زمینة تربیتی و فرهنگی فرد و جامعه نیز،در این رابطه می تواند تعیین کننده باشد. روند تربیتی که از دوران کودکی آغاز گردیده، به صورت تدریجی ادامه می یابد .اما ممکن است در سنین بلوغ به خاطر برخورد با یک معلم خوب، یک استاد خوب یا همشاگردی خوب، ناگهان تغییرات سریعی در آن فرد ایجاد شود، علی الاصول این یک مسئله ثابت در تحول روانی انسان نیست بلکه زمینه های فرهنگی و تربیتی فرد هم در این امر تعیین کننده است. پس میتوان با تعمیق باورهای مذهبی روند تربیت راادامه داد.
   شرفی درکتاب دنیای نوجوان می نویسد: فضیلت دوستی وخیر خواهی ،میل به اصلاح عالم وتحول جهانی درنوجوانان افزایش می یابد و به چیزی جز مدینه فاضله نمی اندیشد .حیات ارزشها در این دوره ،شکوفایی ودرخشندگی خاصی پیدا میکند وزمینه ساز حرکتها ورشدهای نوجوان می گردد .برخی روان شناسان نیز دراین زمینه به تمایلات اخلاقی نوجوانان اشاره کرده اند ازجمله موریس دبس می نویسد: «ندای ارزشهای اخلاقی در دوره بلوغ به این معنی است که نوجوان برای تمایل به نیکی ،حساستر است.»
3-2-2- فطرت خدایی کودکان 
   از جمله موضوعاتی که پیرامون آموزش دینی کودکان در روایات آمده است، مسأله  فطری بودن توجه به خدا و دین است. رسول اکرم (ص) فرمود: «کلُ مولودٍ یولَد علی الفِطرة حتی یکون أبواه یهودانه و ینصرانه.»
   هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می آید و پرورش می یابد، مگر این که پدر و مادر اورا به سوی یهودی گری یا مسیحی گری بکشانند. و نیز آمده است که موسی(ع) به خدا عرض کرد:« پروردگارا! کدام یک از اعمال نزد تو برتر است؟ خطاب رسید :محبت به کودکان، چرا که من فطرت آنها را بر پایه اعتقاد به یگانگی خود قرار دادم...» مفاد این قسم از احادیث این است اساس اولیه پذیرش دین در فطرت تمام کودکان وجود دارد و کودک از همان خردسالی به یک قدرت و نیروی مافوق که میتواند نیازمندی هایش را بر طرف سازد، توجه دارد. از این رو، پدر و مادر و مربیان او وظیفه دارند که محیط مناسبی را برای او به وجود بیاورند تا عقایدی که ریشه آن در فطرتش نهاده  شده است، بتدریج ظهور و تکامل یابند. این آموزش را باید از نخستین سالهای عمر آغاز نمود. در این زمینه امام صادق(ع) می فرماید:
   «وقتی بچه سه ساله شد، کلمه "لااله الاالله" را یادش بدهید، سپس او را رها کنید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آنگاه "محمد رسول الله" را یادش بدهید، سپس تا چهار سالگی او را رها سازید و در سن سن چهار سالگی صلوات بر محمد را یادش بدهید.»
3-2-3- عوامل موثر درتربیت دینی و اخلاقی
3-2-3-1- وراثت
   منظور ازوراثت تأثیر گرفتن جنین از صفات و ویژگیهای پدر و مادر و اجداد است که از راه نطفه انتقال مییابد. والدین متدین،  بخشنده و خوش خلق، روحیهی دین داری و بخشندگی و خوش خلقی را به فرزندان خود انتقال میدهند.
3-2-3-2- محیط
   غرض از محیط مجموعه عوامل و شرایطی است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگی میکند. که این عوامل به دو دسته تقسیم میشوند یک دسته عوامل انسانی و دسته دیگر عوامل غیر انسانی.جامعه وفرهنگ آن ازجمله عواملی است که درپرورش صفات اخلاقی یا رذایل اخلاقی نقش موثری دارد.
3-2-3-3-نقش والدین 
   نوجوانان به طور فطری خداشناس هستند و از نظر اخلاقی همه روحیات خوب را دارا هستند .روی این اصل پدران و مادران به جای آنکه دین و اخلاق را به فرزندان خود تحمیل کنند، بکوشند امور فطری فرزندان خود را بارور سازند ودرتعمیق باورهای دینی درآنها بکوشند.
3-2-3-4- نقش تغذیه (غذای حرام)
   ازقدیم الایام تأثیر غذاها برروحیات اخلاق انسانی مورد توجه دانشمندان بوده است وحتی این مطلب جزء فرهنگ توده های مردم شده است .مثلاً،خونخواری را مایه قساوت وسنگدلی می شمرده اند.
   درروایات متعدد هم می خوانیم که یکی ازشرایط استجابت دعا پرهیز ازغذای حرام است.

3-2-4- عوامل موثر بردرک مفاهیم دینی
3-2-4-1- رشد عقلی 
   یکی ازمباحث مهمی که باید به آن توجه نمود،تاثیر برخی عوامل در درک دینی کودکان است. سن عقلی از درجه اهمیت بیشتری نسبت به سن تقویمی درزمینه درک دینی برخوردار است،به این دلیل که تفکر نقش موثری در درک دینی دارد، بجز در مورد قضاوت اخلاقی که سن تقویمی به واسطه عامل تجربه ی اجتماعی وتعداد قضاوتهای بیشتر مهمتر می باشد.در عین حال عوامل محرکه دیگری ممکن است دخالت کرده،عامل سن عقلی را تحت الشعاع خود قرار دهد،مانند آن که اگر کودکی در خانواده ای پرورش یافته باشدکه دین به صورت عملی تجربه می شود ومعارف وموضوعات دینی به طور مرتب مورد بحث قرار می گیرد،تفکر دینی او نسبت به کودکان بی بهره از چنین محیطی رشد وتکامل بیشتری خواهد داشت.
3-2-4-2- حضوردر محیطها ومراسم های دینی
   ازجمله دیگر عوامل که دردرک دینی موثراست،ارتباط نوجوان بامساجد ومکانهای دینی دیگری است که در آنها مراسم عبادی برگزار می گردد.هرچه میزان شرکت نوجوان وفعالیت او در محیطها بیشتر باشد،به نگرشهای دینی والاتری دست خواهد یافت.نکته جالب دیگر دراین زمینه آن است که میزان علاقه مندی او به این محیطهای مقدس نیز بامیزان شرکت او وارتباط وفعالیتش دراین محیطها رابطه ی مستقیمی دارد،ازاین رو،درمیان آنان که بیشتر دراین مکانها حضور دارند،تعداد علاقه مندان افزونتر ونسبت بی علاقگی کمتر است.
3-2-4-3- ارتباط والدین با محیطها ومراسم دینی واشتغال آنها به اعمال وتکالیف مذهبی
   شرکت والدین در مراسم مذهبی واشتغال آنها به تکالیف شرعی ،سبب حمایت وتقویت درک دینی فرزندانشان می شود. پدرومادری که با مسجد ومراسم عبادی سروکار بیشتری دارند،فرزندان آنها نیز ازخود آمادگی وواکنش مثبت بیشتری نسبت به تفکر پیرامون دین،مسجد،عبادات وسایرمعارف دینی نشان یدهند.
    از مهمترین عوامل آسیب زا درتربیت دینی فرزندان ،ملزم نبودن والدین به فرامین مذهبی است که با ترویج فرهنگ غرب این عدم التزام رو به گسترش است. بعضی می گویند دل باید پاک باشد وبااین بهانه از عمل به دستورات الهی سرباز می زنند وتلاشی در تربیت دینی فرزندان خود ندارند. باقری درکتاب نگاهی دوباره به تربیت اسلامی این نوع تربیت رابا عنوان حصار شکنی به عنوان آسیب مطرح می کند ودر رابطه بااین تلقی ازتربیت دینی می نویسد: «ارتباط با خدابه منزله امری بسیار انتزاعی ودرونی درنظر گرفته می شود به گونه ای که لوازم معین وقاطعی دراعمال وروابط اجتماعی فرد به دنبال ندارد. ازاین رو تصوربرآن است که گوهر دینداری ضمیر پاک است. هرکه ازآن برخوردار باشد اورادرباره اعمال ظاهری باکی نیست وهر که ازآن بی بهره باشد با انباشتن اعمال ظاهری ،چیزی به چنگ نخواهد آورد .»  
3-2-5- نقش باورهای دینی در تحکیم خانواده
   برخورداری اعضای خانواده از باورهای دینی و اعتقادی ،در تحکیم خانواده تأثیر اساسی دارد. بیگانگی و بی‌توجهی آنها به اعتقادات و باورهای مذهبی، باعث مشکلات جدی در زندگی خواهد شد. قرآن کریم می‌فرماید: «هر کس از یاد و ذکر من رویگردان شود در زندگی سختی قرار خواهد گرفت.» پر واضح است که ذکر و یاد خداوند، از باور و اعتقاد درونی به خالق هستی و ایمان به توحید بر می‌خیزد. قرار گرفتن در زندگی سخت و ناگوار، می‌تواند به دلیل حرص، ترس و اضطراب حاصل از این رویگردانی باشد.
   رویگردانی از باورهای دینی و اعتقادی، آرامش و لذت را از زندگی می‌ستاند و موجب حیرت و سرگردانی و احساس پوچی می‌شود. ممکن است علی‌رغم امکانات مادی و رفاهی خوبی که دارد، اما زندگی آرام و مطمئنی نداشته باشد.در رابطه با تأثیر باورهای دینی بر آرامش روان علاوه بر آموزه‌های دینی، پژوهش‌های روان‌شناختی متعددی انجام گرفته است.ازجمله دانشمندان در پژوهش‌های متعددی که روی افراد بیمار انجام دادند، دریافتند که اعتقادات مذهبی و باور به خداوند در بهبودی سریع‌تر ناراحتی‌ها دخالت دارد و بهبودی در افراد مذهبی به مراتب سریع‌تر و موفق‌تر از افرادی است که اعتقادی به خداوند ندارند.این باورها واعتقادات عبارتنداز:


3-2-5-1- اعتقاد به توحید واستحکام خانواده
   سلامت‌ بخش‌ترین جنبة دین، توانایی آن در اعطای این اندیشه است که یک خالقی براین دنیای مادی احاطه دارد و در سایه قدرت خداوند، می‌توان بر مشکلات فایق شد. قدرتی که برترین قدرت‌ها و صاحب اراده و اختیار است. این باور همان اعتقاد به خدای یگانه است که مهم‌ترین باور دینی به حساب می‌آید. فردی که خدا را ناظر و همراه خود و حتی از رگ گردن به خود نزدیک‌تر می‌بیند، تلاش می‌کند در برخورد با اعضای خانواده و انجام وظایف خانوادگی، رضایت او را جلب نماید. توجه به عدالت خداوند و اینکه هیچ‌گونه ظلمی را روا نمی‌دارد و حق هیچ موجودی را ضایع نمی‌کند، زمینة پیدایش عدالت را دررفتار اعضای خانواده به وجود می‌آورد.
   توکل بر خدا باعث تقویت اراده و تأثیر کمتر عوامل مخل روانی شده و فرد را در کوشش برای حل مسائل زندگی و رسیدن به تعادل و سازگاری، تواناتر می‌کند. خانواده‌ها در طول زندگی، با مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شوند که برخی اقتصادی‌اند، مانند درآمد کم، ورشکستگی یا دزدیده‌شدن اموال و بیکاری، برخی به سلامت اعضا مربوط می‌شوند، مانند بیماری، معلولیت و مرگ، و برخی به روابط و مشکلات بازمی‌گردد.در چنین شرایطی توکل بر خدا، به تقویت اراده اعضای خانواده و کوشش بیشتر آنها کمک می‌کند.
3-2-5-2- اعتقاد به رسالت و امامت دراستحکام خانواده
   دومین باور دینی که رکن دین‌داری به شمار می‌رود، اعتقاد به رسالت انسان‌هایی از سوی خداوند است که به عنوان انبیای الهی در تاریخ شناخته شده‌اند. وصایت و جانشینی انبیا که در مذهب شیعه به «امامت» معروف است نیز در راستای تکمیل رسالت انبیاست.در زندگی انسان، نقش باور به اصل نبوت و امامت به دو بعد، بازمی‌گردد: اولین بعد، آموزش امور دینی به ویژه زندگی بر اساس اصول دینی است. راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر و جانشینان ایشان است، به گونه‌ای که حتی استفادة صحیح از کلام خداوند نیز مبتنی بر شناخت و درک سخنان اولیای دین(ع)است. دومین بعد در رابطه با اعتقاد به رسالت و امامت، نقش الگودهی آنان است.
   از آنجا که افراد برای یادگیری شیوة رفتار و برخورد مناسب در خانواده، به نمونه‌های عینی رفتاری در همة ابعاد زندگی نیازمند هستند، خواه ‌ناخواه به سوی چنین الگوهایی کشیده می‌شوند؛ از این رو ارائة نمونه‌های مناسب، برای کارایی بهتر افراد و خانواده‌ها و رویارویی با مسائل زندگی، سودمند خواهد بود. در این ‌باره، قرآن افرادی را که به دنبال کمال معنوی هستند، دعوت می‌کند که پیامبر(ص)را الگویی نیکو در زندگی در نظر گیرند. همچنین در این جهت، رفتار اولیای دین(ع)از اولین تا آخرین مرحلة زندگی خانوادگی درس‌آموز است؛ مانند: گزینش همسر، مهریه و جهیزیه، مراسم ازدواج، آداب معاشرت در همة ابعاد، روش برخورد با فرزندان؛ همچنین برخورد با والدین الگوی قابل اعتماد و کاملی است.
3-2-5-3- اعتقاد به زندگی پس از مرگ درخانواده
   سومین باور مهم دینی که می‌تواند در زندگی انسان‌ها نقش بسزایی ایفا کند، اعتقاد به زندگی پس از مرگ، حسابررسی اعمال در روز قیامت، و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان است. هرچند اعتقاد به معاد بر همة ابعاد زندگی انسان‌ها تأثیرگذار است، در اینجا بیشتر بر جنبه‌های خانوادگی تأکید می‌شود.امروزه علی‌رغم پیشرفت‌های علمی و کاهش مشکلات زندگی، اضطراب‌ها و نگرانی‌ها رو به فزونی است. بخشی از این مشکلات بر اثر احساس بی‌هدفی و پوچی در زندگی است. باور نداشتن به زندگی پس از مرگ نیز این مشکل را بیشتر می‌کند. این امر بر خانواده نیز اثر نامطلوب گذاشته است.
   اعتقاد به زندگی پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پایداری می‌کند که موجب پیوند بیشتر اعضای خانواده می‌شود؛ از این ‌رو، در خانواده‌های برخوردار از این باور با وجود مشکلات شدید، مانند معلولیت‌ها، افراد سال‌های طولانی از یکدیگر حمایت عاطفی کرده و احساسی رضایت‌بخش از زندگی دارند.
   اثر دوم باور به معاد، ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنهاست. در کلمات اولیای دین(ع) به پاداش‌ها و نعمت‌های اخروی اشاره شده که در ازای انجام وظایف خانوادگی به فرد داده می‌شود. توجه به این نعمت‌ها و آسایش در زندگی اخروی،‌افراد را برمی‌انگیزد که رفتارهای خود را در جهت کسب این نعمت‌ها، سوق دهند.
3-2-6-  نقش اعمال عبادی در تحکیم خانواده
   علاوه بر تأثیر باورهای دینی و اعتقادات مذهبی بر تحکیم خانواده، اعمال عبادی که جنبة عملی و ذکری دارند نیز تأثیر فراوانی در تحکیم خانواده دارد. در این قسمت از بحث به نمونه‌هایی از اعمال عبادی و کارکرد آنها می‌پردازیم .

3-2-6-1- نماز و خانواده
   قرآن کریم می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید از صبر و نماز کمک بگیرید.» نمازگزار علاوه بر اینکه از اقامة نماز نیرو و نشاط می‌گیرد، زمینة اضطراب و تشویش خاطر را در میان اعضای خانواده محدود می‌کند؛ به‌وسیلة نماز و یاد خدا معنویت و نورانیت در دل اعضای خانواده به‌ویژه زن و شوهر نفوذ کرده و در آرامش خاطر و اطمینان قرار می‌گیرند. فجور و بی‌عفتی بنیان خانواده را سست می‌کند و استحکام آن را در هم می‌شکند. قرآن کریم یکی از ویژگی‌های نمازگزاران را پاکدامنی و حفظ عفت می‌داند؛ آنجا که می‌فرماید: «نمازگزاران کسانی هستند که دامان خود را محافظت می‌کنند و از بی‌عفتی مصون هستند.» 
   نیایش، در روح و جسم تأثیر می‌گذارد و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را توأماً تقویت می‌‌کند. در چهرة کسانی که به نیایش می‌پردازند، حس وظیفه‌شناسی، قلت حسد و شرارت، و نیکی و خیرخواهی نسبت به دیگران خوانده می‌شود. پرواضح است که با وجود چنین ویژگی‌هایی در زن و شوهر، زندگی استحکام بیشتر و بهتری پیدا می‌کند. باتوجه به اینکه موضوع این تحقیق تربیت دینی دختران است درمورد رابطه نماز وتربیت دینی دختران مطالبی آورده می شود:
3-2-7- نماز وتربیت دینی دختران
    يكي از روشها در تربيت دختران(خصوصاً تربيت ديني) آشنا كردن دختران به نماز است زيرا با مطالعه آثار نماز مي فهميم كه نماز نقش تربيتي بسيار زيادي دارد. ازجمله : 
   نماز از اعمال زشت و ناپسند باز مي دارد خداوند سبحان در قرآن کريم يکي از اساسي ترين و بارزترين آثار نماز را قوت بازدارندگي آن از ناپسنديها معرفي مي کند: " اُتلُ مَا اُوحِيَ اِلَيکَ مِنَ الکِتَابِ وَ اَقِمِ الصَّلَاه إِنَّ الصَّلاَه تَنهَي عَنِ الفَحشَاءِ وَ المُنکَرِ وَ لَذِکر الله أَکبَر وَ اللهُ يَعلَمُ مَا تَصنَعُون" آنچه از کتاب آسماني بر تو وحي شده تلاوت کن و نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتي ها و گناه باز مي دارد و ياد خدا بزرگتر است و خدا آنچه را که انجام مي دهيدمي داند. 
   راه جذب به سوی نماز :مهمترين عامل سلامت روح ،مهر ومحبت است . فقدان آن موجب ناهنجاريهاي رواني میشود. دختران نیاز بیشتری به محبت دارند. بنابراين تربيت مبتني بر اصل محبت، سازنده و موفق و تاًثير گذار خواهد بود. حال اگر بخواهيم دختران به نماز روي آورند بايد اين محبت و عشق را نسبت به خداوند در آنها ايجاد كنيم. همچنین میتوان با تبيين آثار نکبت بار فردي، خانوادگي و اجتماعي تضييع و ترک نماز که دامن گير بي نماز و اطرافيان وجامعه مي گردد، آنان را آگاه کرد. تبيين آثار فردي، خانوادگي و اجتماعي اقامه نماز سبب مي شود که در روابط خود با ديگران ، اساس کار را بر رحمت قرار دهيم.
   همچنین دختران بارعایت پوششی که درحال نماز الزامی است به تمرین حجاب وپوشش درمقابل نامحرمان پرداخته ودرتقویت حیا وعفاف خود تلاش کرد.
3-2-6-2-روزه و خانواده
   روزه یکی از بزرگ‌ترین عبادت‌هایی است که در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) مورد تأکید قرار گرفته است. یکی از فایده‌های بزرگ روزه، تربیت روح و تقویت اراده و تعدیل غرایز انسانی است، روزه‌دار با وجود گرسنگی، تشنگی و خودداری از لذت‌های دیگری که باید از آن چشم بپوشد، روح و اراده خویشتن را تقویت می‌کند. از طریق روزه زمام نفس ‌سرکش و شهوات و هوس‌‌ها مهار می‌شود.همچنین روزة واقعی زمینة ارتکاب گناهان مربوط به چشم، گوش، دست ‌و پا را از بین می‌برد. زیرا روزه‌دار می‌داند که نباید چشم به حرام باز کند و نباید حرامی بشنود.
ازآنجایی که موضوع این نوشتار اهمیت دادن به تربیت دختران ونقش کتابهای درسی دراین رابطه است میتوان از تأثیر این عوامل درزندگی فردی واجتماعی دختران درکتابهای درسی دین وزندگی استفاده کرد. به این منظور می توان کتابهای درسی را منطبق برنیازها وخواسته های دختران تألیف کرد. با آوردن نقش هرکدام ازاین اعتقادات (توحید،رسالت ،امامت ومعاد )در زندگی انسان وبیان تأثیر این باورها درکتابهای درسی دین وزندگی می توان گامهای موثری درتربیت دینی دختران  برداشت .
3-2-8- عوامل دین گریزی نوجوانان ازسوی والدین 
   در دين الهي هيچ عنصر گريزاننده وجود ندارد؛ اگر انسان ها به دريافت معارف ديني و درك صحيح از دين حق نايل آيند، هرگز از دين نمي گريزند. افزون بر اين، عقل و عشق (هر دو) در متن دين جاي دارند. دين هم ذهن و خرد انسان را تغذيه مي كند و هم به دل آدمي حيات، حركت و نشاط مي بخشد. بنابراين، علت دين گريزي را بايد در خارج از قلمرو دين حق و آموزه هاي ديني جستجو كرد. خانواده‏ها در گریز از مذهب و یا سست شدن گرایش جوانان به مذهب، نقش و سهم خاصی مى‏توانند داشته باشند،عواملی که میتواند از سوی والدین سبب گریز جوانان از دین شود عبارتند از :
1- عرضه مذهب به صورت تحمیلى، بى منطق  
2-تبلیغ دین به صورت خشک وبدون انعطاف و سخت گیرانه (بى انعطاف نسبت به اقتضائات سنى و بى منطق نسبت به اولویت‏هاى مذهبى) 
3-واجب کردن یک امر مستحبى و تحمیل کردن آن بر فردى که حتی مکلف هم نیست .
4-سؤالات مذهبى را ممنوع تلقى کردن، به صورتى که تعبد در دین به این معنا تصور شده که درباره مسائل مذهبى نباید سؤال کرد یا اگر سؤال روا باشد به سرعت باید پاسخ را پذیرفت.
این مواردى است که ممکن است حتی در بعضى از خانواده‏هاى مذهبى هم شاهد آن باشیم و معمولاً آسیب زا هستند. چرا که زمینه را برای گریز جوانان آماده می کنند. 
5-التقاط باورهاى فرهنگى با مسائل دینى و مذهبى. به طور مثال عدم همکارى مردان در کارهاى منزل و سپردن این مسئولیت به طور کامل به خانمها، حتى در مواردی که آنها فعالیت اجتماعى داشته باشند، شاید یک راه و رسم اجتماعى و فرهنگى باشد تا لزوماً دینى؛ ولی گاهى تعبیر دینى از آن مى‏شود. در صورتی که رعایت صحیح معیارهاى مذهبى دارای چنین پیامدهایى نیست. دستورات دینی ما نشان دهنده لزوم همکاری ومساعدت بین زن ومرد است که تفکیک این دو نگرش برای نوجوانان، خصوصاً دختران جوان خیلى لازم و ضروری است ، تا آنها بدانند که یک سرى آداب و رسوم و عادات گذشته ازتعالیم دینی ما به جا مانده است . زمان مى‏طلبد تا مرز بین این دو (عادات و آداب و رسوم و فرهنگ با دستورات دینى) مشخص شود. همین ویژگیها در اجتماع هم مطرح است، مثلاً امر به معروف و نهى از منکر بایدبه عنوان یک وظیفه اجتماعى با حفظ مراحل وشرایطش انجام گیرد. امر ونهی خودش هدف نیست ، بلکه وسیله‏اى است براى رسیدن به پایدارى دین. لذا بایستى به صورتى اجرا گردد که پایدارى را بیشتر تأمین کند. طبیعتاً عدم رعایت این امور، حداقل باعث بی میلی نسبت به مذهب و حداکثر، گریز از آن را موجب مى‏شود.
6-مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان
   استقلال طلبي، حرّيت و عدالت جويي، از ويژگي هاي بارز دوره جواني است. جوانان براي اثبات اين ويژگي ها، با بزرگ سالان مقابله مي كنند. اين مقابله نه از سر لجبازي و پشت پا زدن به ارزش هاست، بلكه بيشتر جنبه اثباتي براي خود جوان دارد. يكي از اشتباهاتي كه در اين زمينه از بزرگ سالان سر مي زند سرزنش و ملامت جوان است. اين سرزنش ها هم از نظر عاطفي براي جوان مضرّ است و هم به روحيه اسقلال طلبي او آسيب وارد مي كند و نتيجه آن برافروختن آتش لجاجت و طغيان است .امير مؤمنان(عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: «الافراطُ في الملامةِ يَشبُّ نيران اللجاج» زياده روي در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مي سازد.
   بنابراين، مقابله با روحيه استقلال طلبي جوان و سرزنش كردن افراطي او، پيامدهاي خطرناكي به دنبال دارد. يكي از پيامدهاي ناگوار آن، طغيان عليه ارزش هاي حاكم بر جامعه، گريز از ارزش ها و منبع آنهاست و چون معمولا در جوامع ديني منشأ و منبع ارزش ها، «دين» است، اين مسئله به دين گريزي مي انجامد. 
3-2-9- عوامل دین گریزی نوجوانان ازسوی جامعه
   بدون ترديد، عوامل متعددي در جامعه در بروز دين گريزي نقش دارند كه به بخشي از آنها اشاره مي گردد.
3-2-9-1- وجود شبهات ديني در بين جوانان و عدم پاسخ صحيح به آنها
   مطهّري يكي از علل گرايش نسل جوان به مكاتب الحادي، چه در مسيحيت و چه در جوامع اسلامي را پاسخ غير منطقي و غير معقول به نيازها و سؤالات اين نسل و نيز برخوردهاي منفي با اين نسل مي داند. از اين رو، معتقد است كه بايد از طرد اين نسل دوري گزيد و تلاش كرد تا براي سؤالات ديني و نيازهاي اساسي اين نسل پاسخ هاي معقول، منطقي و حقيقي بيابند: «فكر اساسي اين است كه ما درد عقلي و فكري اين نسل را بشناسيم. بدون شناخت درد اين نسل، هرگونه اقدامي بي مورد است. پس از شناخت درد بايد به فكر درمان و چاره بود. اتفاقاً ديگران از راه شناختن احتياجات، آرمان ها و دردهاي اين نسل و پاسخ درست به آنها، آنها را منحرف كرده اند؛ مانند مكتب ماترياليسم در ايران»
   نامبرده رمز انحرافات نسل جوان را در عدم پاسخ گويي به نيازهاي او مي دانست ودرکتاب مسئله حجاب مي نویسد: «ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاق نسل جوان را در لابه لاي افكار و عقايد آنان بايد جست. فكر اين نسل از نظر مذهبي چنان كه بايد راهنمايي نشده است، و از اين نظر فوق العاده نيازمند است».
3-2-9-2- برداشت هاي غلط و نادرست از معارف ديني
   «بسياري از اوقات، دين مساوي با معنويتْ لحاظ شده و در حد يك نياز معنوي صرف بدان نگريسته مي شود. سپس چنين نتيجه گيري مي گردد كه نياز به معنويت، فقط ويژه مواقع سختي و بحران هاي شديد است و دين نقش اساسي در زندگي روزمرّه انسان ندارد. اين ديدگاه ساده انگارانه و كاهش گرايانه نسبت به معارف ديني، به تدريج باعث حذف دين از زندگي انسان مي شود. جواني كه در جستجوي فلسفه زندگي است، اگر احساس كند دين در معنادهي و جهت بخشي به زندگي او تأثير مثبتي ندارد به تدريج آن را كنار مي گذارد و چه بسا آن را امري زائد و دست و پاگير انگاشته، از آن گريزان مي شود.»
   همانطور که درجهان غرب دین را اززندگی خود جدا فرض می کنند والزام به اعمال عبادی خود رامنحصر دربعضی اوقات وبعضی مکانهای خاص تلقی می کنند. دین درزندگی آنها جاری وساری نیست .
3-2-9-3- استفاده ابزاري از گروه هاي مذهبي
   «يكي از روش هاي ديرين دشمن براي بسط سلطه خويش، استفاده از اعتقادات انحرافي در برابر عقايد و ارزش هاي اصيل است. آنان در تلاشند تا مذهب را كه عامل بيداري، پويايي، ظلم ستيزي، عدالت گستري و تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت است، به عامل تخديري، انفرادي، انزواطلبي، ظلم پذيري، واپس گرايي و رهبانيت تبديل نمايند و به تعبير امام راحل(قدس سره)، اسلام ناب محمّدي را به اسلام آمريكايي مبدّل سازند.» 
   تأكيد بر اختلافات مذهبي، تكيه افراطي بر تفاوت هاي شيعه و سني، ترويج خرافه گرايي، ترويج مذهب دروغين، تحريف مفاهيم بلند همچون انتظار، توكل، دعا، قضا و قدر و تعبّد همه این موارد در جهت اين هدف شوم سازمان دهي و اجرا مي شوند.
3-2-9-4- ناسازگاري ميان قول و عمل مدعيان دين
   مسئله ديگري كه به عنوان عامل دين گريزي مطرح است اعمال خلاف كساني است كه نسل جوان به عنوان الگو بدان ها توجه مي كنند. اين امر بسيار مهم و خطرناك است و عامل دين گريزي آنها مي شود.
   جوانان با مشاهده كساني كه قول و عملشان يكي نيست و در عين حال، دعوت به دين داري مي كنند، از خود مي پرسند: اگر اسلام خوب و ارزشمند است، چرا مدعيان آن بدان عمل نمي كنند؟
   جوان چون هنوز از پختگي لازم در مورد دين برخوردار نيست و به آن حد از شناخت و عرفان مذهبي نرسيده است تا لغزش افراد را به حساب خود آنها بگذارد نه دين و مذهبشان، به محض ديدن خلاف و اشتباه در اعمال الگوها و كساني كه به طرف دين دعوت مي كنند، آن را به حساب دين و اخلاق و فضيلت مي گذارد و از اين رو، تمام ديدگاه ها و آرزوهايش به يكباره فرو ريخته، نسبت به همه چيز بدبين مي شود. از همين روست كه مي گويند لغزش الگو و كسي كه به عنوان منادي دين مطرح است خطرناك ترين وضع براي نسل جوان است. براي افرادي كه دين و مذهب كاملا برايشان جا افتاده باشد، اين مسائل مشكلاتي را ايجاد نمي‌كند؛ زيرا آنها مي دانند كه هر شخص ممكن است دچار خطا و اشتباه گردد و يا ممكن است هواي نفس بر شخص غالب شود و اعمالي را بر خلاف دين و مذهب مرتكب گردد. از اين رو، كارهاي چنين فردي را به حساب دين او نمي گذارند. دختران جوان نوع پوشش وحجاب دبیران دینی خود را بیشتر ازدبیران دیگر مورد توجه قرار می دهند. در اين باره مي توان گفت كه الگوهاي زنده و مشهور بايد در مورد هدايت نسل نو احساس مسئوليت و مواظبت بيشتري كنند و از سوي ديگر، به نسل جوان اصالت دين منهاي افراد تفهيم گردد تا با فرو ريختن و يا ريزش يك الگو، جوان اين را به حساب فرو ريختن دين و اخلاق نگذارد.
   جوانان نه تنها رفتار خود مربّي و مدعيان ديني را به دقت مي نگرند، افكار و كردار فرزندان و بستگاه نزديك او را نيز مي كاوند. اگر ميان آنان افراد نامناسب، فاسد، و سودجو يافت شود، آن را بر ضعف معلم ديني حمل مي كنند. بدين روي، مربي ديني بايد براي تربيت نزديكان خود نيز اهتمامي ويژه بورزد و با تدابيري، پيشاپيش از آينده تاريك آنان جلوگيري كند.»قرآن نيز تأكيد ويژه اي بر توجه به هدايت نزديكان دارد.«إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ»  آن زمان كه ابراهيم به پدر و قوم خود گفت: اين چيست كه مي پرستيد؟ پيامبر اكرم(ص)نیز بيان رسالت را از نزديكان خود آغاز كرد و سپس به ديگران توسعه داد.
3-2-9-5- اشاعه فرهنگ غلط فساد وفحشاء
   مقام معظّم رهبري در اين خصوص مي فرمايد: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط فساد و فحشا سعي مي كند جوان هاي ما را از دست ما بگيرد. كاري كه از لحاظ فرهنگي دشمن مي كند تنها يك تهاجم فرهنگي نيست، بلكه بايد گفت يك شبيخون فرهنگي، يك غارت فرهنگي و يك قتل عام فرهنگي است. امروز دشمن دارد اين كار را با ما مي كند.»
 3-2-9-6- گرايش طبيعي انسان ها به رهايي از قيد و بندها
   «ميل طبيعي به مادي گري و دنياطلبي در انسان وجود دارد و هر جامعه اي كه در اين جهت زمينه بيشتري داشته باشد، مردمش به آن سمت بيشتر كشيده خواهند شد. در جامعه خودمان هم به همين صورت است؛ اگر چيزهايي كه جوانان دوست دارند برايشان فراهم شود، زودتر به آن نزديك مي شوند. بنابراين، دنياطلبي ريشه در طبيعت انسان دارد و اين طور نيست كه غرب كاري عجيب و غريب كرده باشد يا معجزه اي رخ داده باشد كه موجب شده همه به آن جذب شوند.اين نكته نشان مي دهد كه ما در جامعه خود بايد در كنار توجه به رشد معنوي و تعالي افراد، سعي كنيم جاذبه هاي مادي را فراهم كنيم، تفريح هاي سالم به اندازه كافي ايجاد نماييم و زمينه هاي ارضاي نيازهاي مادي را فراهم آوريم.»
3-2-10- تربیت دینی درمدارس
   آیا تربیت دینى این است كه دبیران دینی در كلاس، براى‎ ‎شاگردانشان، ادیان را ‏آموزش بدهند و دین را تعریف كنند كه اسلام چنین و چنان است؟‎ ‎یا این ‏كه بگویند یهودیت آن طورى است و...؟ آیا تربیت دینی فقط انتقال یک سری مفاهیم واطلاعات مذهبی است ؟ در رابطه با تربیت دختران چه بایسته هایی لازم است درمدارس دخترانه مورد توجه مربیان ودبیران قرار گیرد؟ باید دین در مدارس به نحوی دانش آموزان منتقل شود که دین راباور کنند ‎. به یك معنا، التزام عملی به دین و دستورات و احكام آن را باید در ‏ذهن و فكر‎ ‎آن‏ها به صورتى تفهیم کرد كه دانش آموزان دین دار بشوند.  آیا‎ ‎آموزش دین در كلاس‏ها به وسیله‏ى دبیران ‏بینش دینى و یا مبلغان دینى كه به وسیله‏ى‎ ‎منابر، دین را آموزش ‏مى‏دهند، سبب ایجاد التزام عملى به دین و دین دار كردن مردم‎ ‎مى‏شود ‏و اساسا آیا این كار با آموزش دین سازگار است و نتیجه مى‏دهد؟آیا آموزشهای دینی وتربیت دینی برای دختران درمدارس با پسران تفاوتی دارد ؟
   دین زندگی ما را تامین مى‏كند. این باور رانیز باید به‎ ‎فرزندان و جوانان منتقل كرد كه با دین‏دارى واقعی، استعدادهاى آنها ‏شكوفا‎ ‎مى‏شود. با دین دارى مى‏توانند در روابط خانوادگی، بهتر تفاهم و ‏سازگارى داشته‎ ‎باشند.
   امروزه در مدارس، به درس دینى ‏همان‏گونه‎ ‎مى‏نگرند كه به فیزیك و شیمی مى‏نگرند. در فیزیك تقلب ‏مى‏كنند، در دینى هم تقلب‎ ‎مى‏كنند. تازه فیزیك زندگى او را تامین ‏مى‏كند، ولى دینى خیر. در درس فیزیك، براى‎ ‎فرزند خود، معلم خصوصى ‏مى‏گیرند، ولى براى درس دینى چنین كارى نمى‏كنند‎.‎باید سعی شود نگاه ودیدگاه  دانش آموزان نسبت به درس دین وزندگی تغییر کند .
3-2-11- نحوه انتقال مفاهیم دینی به کودکان ونوجوانان درمدارس
   یکی ازمباحثی که دست اندرکاران آموزش دینی مدارس باید به طورگسترده باآن آشنایی پیدا کنند ،نحوه ی استنباط دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی ازموضوعات دینی است.به یقین شالوده ی تفکر دینی آنان را می توان در همین مفاهیم وبرداشتهای گوناگون جستجوکرد.اگرهدف این است که آموزش مذهبی متناسب با ویژگی های دانش آموز برنامه ریزی شود ،به ناچار باید در دنیای آنان گام گذارده ازدیدآنها به منظرمعارف دینی نگریست . درواقع باید عمده عدم موفقیت درامر تربیت دینی را درنقص موجود در برنامه های نظام آموزشی جستجو کرد ،نه در دانش آموزان. متاسفانه در آموزش دینی بندرت توجه به این بعد مهم از تفکرشده است. عدم آگاهی از برداشتهای کودکان ونوجوانان از مفاهیم دینی ومحدود بودن تعلیم وتربیت، نواقص وکمبودهای گوناگونی را به وجود خواهد آورد ،ازجمله این که سبب خواهد شد معارف دینی در سطوحی ارائه شود که بافهم دانش آموزان متناسب نباشد واین مایه خستگی و دلزدگی آنان از درس دینی وحتی اصل اسلام گردد.علاوه براین که تفکر خام ومحدود،آنان را نه تنها ازتصورات وبرداشتهای غیرواقعی نجات نمی بخشد،بلکه به این تصورات دور از واقعیت قوت خواهد داد،چرا که کودک ونوجوان ناچار است برای درک مفاهیمی فراتر از استعداد خویش به همان تفکرات کودکانه وخام روی آورده،خود را قانع سازد. مشکل دیگر در چنین آموزشی،این است که معلم نخواهد توانست شرایط وزمینه های لازم را برای ورود اوبه سطوح بالاتر تفکر مهیا سازد.ازاین رو،ممکن است وصول آنها به برداشتهای حقیقی وواقعی به تاخیر افتد.از این رو ضروری است تا دست اندرکاران آموزش دینی دوره ابتدایی علاوه برآشنایی بابرداشتهای کودکان در این مقطع به مراحل قبل وبعد ازآن نیز آگاهی یابند وبا دیدی نسبتا جامع وکامل به مجموعه این سیر وپیچ وخم های آن نگاه کنند.
3-2-12- نقش معلم و ویژگی های او در تعلیم و تربیت دینی
     در تعلیم و تربیت دینی عوامل متعدد و گوناگونی دست به دست هم می دهند و بستری مهیا می کنند که در آن نوجوان رشد یابد. این عوامل را باید از محیط خانه و از پدر و مادر و مسایل مربوط به وراثت تا خویشان، دوستان، محل زندگی همکلاسان مدرسه، معلمان، کتاب، مواد آموزشی گوناگون جستجو کرد، اما به یقین پس از پدر و مادر، باید مهم ترین را در مدرسه و در شخصیت معلم جستجو کرد. علی رغم اینکه امروزه آموزش دینی، صورت کتاب محوری در کشور ما به خود گرفته است، ولی همچنان نقش اول را باید متعلق به معلم دانست . کتاب تنها ماده اولیه کار معلم است. اوست که محتوای این کتاب را با تدبیر خود همچون پارچه ای برش می دهد و متناسب با قامت دانش آموز خود می پوشاند.
   معلم دینی در عین حال که معلم است، باید مربی باشد؛ علمش برای تربیت باشد و تربیتی بر اساس علم عرضه کند. به این ترتیب، ترتیب اعم از علم است و واجد آن است و نمایش عینی آن می باشد. ای علم، علم تهذیب نفس و علم اعتدال درون است. علم اعتدال روح است و اعتدال داوری است و علم ساخت عواطف نیکو است و بالاخره علم تجلی انسانیت است. او با زبانش درس می دهد «تعلیم را» و با نگاهش، قیافه اش، با حالاتش، با حرکاتش، با راه رفتنش، با سکوتش، با خنده اش و با هیات وجودش یاد می دهد «تربیت را».
   " اگر معلم دینی بخواهد علاوه بر ارائه آموزش های دینی به پرورش دینی دانش آموزان نیز بپردازد، یعنی علم را تبدیل به ایمان کند و دین آموزی را همراه تدین سازد، باید علاوه بر اقناع عقل ها، دل ها را نیز ارضا کند. شاید مهمترین تفاوت بین معلم و مربی را در همین نکته بتوان یافت که مربی واقعی، فردی است که توانسته است راهی به سوی دل ها بگشاید و علم را به ایمان و عقل را بع دل پیوند زند. از این رو، راز موفقیت معلمان دینی را در رشد و شکوفای ایمان در فراگیران و جذب دانش آموزان دانست." یعنی این که معلم بتواند اعتقاد و علاقه درونی آنان را به وجود آورد و رابطه روحی و معنوی با آنها برقرار کند تا آنجا که حتی نگاهها، اشاره ها و حالت های معلم نیز در آنان تأثیر عمیقی گذارد و در تربیت شخصیت آنان منشأ اثر شود. لذا پیشوایان دینی ما به معلمان دستور داده اند که که بدون گفتار وسخن گفتن شاگردان خود رابه کمالات انسانی راهنمایی کنید زیرا دراین گونه دعوتها احساس تحمیل عقیده ازطریق گفتار به وجود آمده و آنچنان موثر نیست ووشاگرد باید ناخودآگاه تحت تأثیر ملکات انسانی معلم قرار گرفته ودر رفتارش منعکس گردد. 
3-2-13- عواملی که ازسوی معلم سبب جذابیت تربیت دینی می شود
3-2-13-1- مقبولیت
   راه گشایش کلاس را باید در مقبولیت معلم دانست. اگر شاگرد معلم را پذیرفت امکان تعلیم و تربیت خواهد بود.هر قدر این مقبولیت بیشتر باشد،اثر تعلیمی وتربیتی بیشترودوام آن نیز زیاد ترو کار معلم ساده تر خواهد بود.عوامل عمده ی ایجاد این مقبوبیت از این قرارند:نخست؛بر خوداری ازتوانایی علمی است،یعنی دانش آموز او را به عنوان معلمی آگاه ،با سواد و مسلط به رشته ی درسی خود بشناسند .گاهی کوچک ترین نشانه دال بر ضعف علمی معلم موجب سلب اعتماد دانش آموز میشود ،البته این مسئله نباید مجوز آن شود که مطالبی فراتراز درک دانش آموز وگاه نا مرتبط با موضوع تنها برای خود نمایی مطرح کند،دوم اینکه معلم باید از شخصیتی قابل احترام برخور دار باشد.داشتن رفتار وحرکاتی  که عقل فطری آنها می پسندد،مانند داشتن نظم در رفتارو گفتار،متانت و وقا رداشتن ادب در مناسبت اجتماعی،آراستگی ظاهر،احساس مسوولیت ،تسلط برخود و انصاف وعدل و...با توجه به آنچه مطرح شد منظور از صفت مقبولیت این نیست که معلم مطابق دلخواه دانش آموز رفتار کندتا در نظر آنان مقبول واقع شود ،منظور مقبولیتی است که با مراعات حدودو اصول عقلی و اخلاقی در نزد عقل های سلیم پیدا می کند.
دررابطه باتربیت دینی دختران ،دبیران دینی باید درایجاد این عوامل کسب مقبولیت ازقبیل رفتار مناسب اجتماعی توأم با ظاهری آراسته ،داشتن وقار وادب ومتانت دررفتار وگفتار برخوردار باشند، تابتوانند دربین دانش آموزان دخترازمقبولیت بیشتری برخوردار شوند .تأثیر رفتار چنین دبیرانی درتربیت دینی دختران قابل توجه است .
3-2-13-2- محبوبیت
علاوه بر مقبولیت شخصیت معلم باید دوست داشتنی و دلنشین نیز باشد.بر خورداری از سعه صدر و پاکی سبب پیدایش نورانیتی دردل می شود ،که هردل آماده ای آن را همراه با آثار و نتایج روحی و معنویش درک می کند و ارضا می شود. کودکان،نوجوانان و جوانان به علت برخورداری از فطرت خداداد قادرند امتیازات روحی معلمان را در این بر خورد ها قلباً تا حدی درک کنندو اجمالا به آن آگاهی بیابندو از این رو ،اغلب در مدارس معلمان آراسته و برجسته بدون تبلیغ دیگران در میان دانش آموزان محبوب و ممتاز می شوند.از جمله عوامل ایجاد محبوبیت می توان به نقش«وارستگی از خودخواهی »در راس همه اشاره کرد.پاکی از این رذیلت اخلاقی عوامل نا پسند دیگر را از شخصیت معلم می زدایدو به جای آنها عوامل تعیین کننده ای همچون صداقت ،محبت و صمیمیت را جایگزین می کند .
3-2-14- معلم صالح از دیدگاه امام علی(ع)
   امیر مومنان علی (ع)شرط صالح بودن مربی را مؤمن بودن او دانسته است واین ازآن جهت است که مربی مؤمن می تواند بهترین راهنما وبهترین نمونه برای دانش آموز باشد .امام دراین باب به همّام بن شریح چنین میفرماید : «از نشانه های متقی آن است بردباری رابا دانش ،وگفتار راباکردار می آمیزد .مردم به خیرش امیدوار وازآزارش در امانند.از سخن زشت ودشنام دور وگفتارش نرم وملایم است .آنچه رابه اوسپرده اد ضایع نمیکند وآنچه را به اوتذکر ددند،فراموش نمی کند.به حق اقرار می کند قبل لزآنکه برآن گواه آورده شود. درراه باطل قدم نمی گذارد وازجاده حق خارج نمی شود ...» 
   «اگر مربی همان طور که امام فرمودند ،باشد صلاحیت واهلیت برای تعلیم وتربیت رادارد واگر آنطور نباشد خود رابه کاری که اهل آن نیست واداشته وروح خود رابه وظیفه ای که قادر برادای آن نمی باشد به فساد انداخته است .»  
3-3- بخش سوم :تربیت دینی دختران وبایسته های تربیت دینی دختران درراستای ایفای نقشهای خانوادگی واجتماعی 
   هدف از تربیت دختران افزون بر خودسازى و پرورش باورهاى دینى، آشنا کردن آنان با فنون و شیوه هاى زندگى مانند شیوه شوهردارى، فرزندپرورى، همسایه دارى و معاشرت با مردم است. بدین معنا که دختران در کنار فراگیرى اندیشه هاى دینى و آموختن رفتارهاى اسلامى، نقش آفرینى در عرصه هاى گوناگون زندگى را نیز بیاموزند.یکی دیگر ازاهداف تربیت دینی دختران با توجه به ایفای نقشهایی که درآینده برعهده دارند ، پرورش  باورهای دینی دردختران است . لازمه این آماده سازی برای ایفای این نقشها ،درونی کردن ارزشها وفضایل اخلاقی وباورهای مذهبی درمیان این قشراست.
   تربیت وآموزش دختران تأثیرات مهمی دردیگر جنبه های زندگی فردی واجتماعی دارد. آموزش دختران حتی بر رفاه اقتصادی ،سیاسی کشوروپیشرفت درامر توسعه تأثیر گذار است. در راستای رسیدن به این هدف یعنی تعلیم تربیت دختران ،باید به نقش موثرابزارها دراین رابطه اشاره کرد. . دراین بخش ابتدا به جایگاه زن درتعالیم وحی وعقل پرداخته سپس به بایسته های تربیت دینی دختران می پردازیم.  
3-3-1- جایگاه ممتاز زن درتعالیم وحی 
   خداوند متعال انسان­ها را در قالب مردان و زنان به نيکوترين شکل و صورت آفریده  و به هر یک جایگاه خاص به خود را داده است، چنانکه جايگاه هر موجود در جهان هستي، تابع اصل عدل و حکمت الهي است.
   به طور کلی در نظام هستي، هر موجودي داراي دو جايگاه است؛ جايگاه «عام» «خاص». جايگاه عام زن، همان جايگاه موجودات ديگر به عنوان آفريده‌ي خداي متعال است. به لحاظ جایگاه خاصی که زن در این جهان دارد می­توان گفت او به مقتضاي خلقت خويش از جايگاه ممتازي نيز برخوردار است که مرد قابليت جانشيني  آن را ندارد. جايگاهي که اگر آن را به عنوان يک امر الهي و عقلي، به انجام رساند به کمال انساني خويش خواهد رسيد.
   «إن المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات، و القانتين و القانتات، و الصادقين و الصادقات، و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات اعد الله لهم مغفرة و اجراً عظيم »     
   در صريح اين آيه شريفه هست كه زنان نيز مانند مردان مى توانند به ده مقام عالى و ملكوتى و معنوى برسند، و از اين طريق مغفرت حق و اجر عظيم كسب كنند، مقامات عبارت است از: 1ـ مقام اسلام 2ـ مقام ايمان 3ـ مقام طاعت و فرمانبردارى 4ـ مقام صدق 5ـ مقام صبر و پايدارى در برابر تمام حوادث 6ـ مقام فروتنى و خوف از عظمت و عقاب حق 7ـ مقام كرم و جود كه ثمره آن صدقه است 8ـ مقام روزه و صوم 9ـ مقام ضبط نفس و مالكيت بر شهوات 10ـمقام ياد و ذكر حق .
   قرآن کریم ویژگی­های منحصر به فردی را برای زنان بر می­شمرد که برخی از آنها عبارت­اند از:
3-3-1-1- زن و تکثیر نسل انسان
   خداوند متعال در این باره می­فرماید:  «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنىَ‏ شِئْتُم‏»   
«زنان شما کشتزار هستند پس به کشتزارهايتان نزديک شويد هرگاه که خواستيد.»
   «در اينجا زنان تشبيه به مزرعه شده‌اند و اين تشبيه ممکن است براي بعضي سنگين آید که چرا اسلام درباره‌ي نيمي از نوع بشر چنين تعبيري کرده است؟ در حالي که نکته‌ي لطیفی در اين تشبيه نهفته شده، در حقيقت قرآن مي‌خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انساني نشان دهد که زن وسيله‌ي خاموش کردن شهوت و هوسراني مردان نيست بلکه وسيله‌اي است براي حفظ حيات نوع بشر، اين سخن در برابر آنها که نسبت به جنس زن همچون يک بازيچه يا وسيله هوسراني مي‌نگرند هشداري محسوب مي‌شود». 
   «وجود چنين جايگاهي برای زن، مسئوليت و وظيفه‌ي او را در مرتبه‌ي انساني بسيار سنگين کرده تا آنجا که اگر وظيفه انساني را با وجود چنين جايگاهي ترک مي‌گويد، پايه و اساس فساد اخلاقي خواهد شد و اگر مسئوليت الهي حق را در اين جايگاه عظيم تن دهد سعادت فردي و اجتماعي را تضمين کرده است به جهت وجود چنين جايگاه ممتازي، دامان زن، مدرسه‌ي انسان­سازي و او خود مربي اين مدرسه انساني است.
آري رحم زن ديندار، کشتزار مناسبي جهت پرورش انسان الهي مي‌باشد.»
3-3-1-2- زن و ايجاد آرامش
   خداوند متعال در آیات متعددی زن را مایة آرامش زندگی معرفی می­کند:
«مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا»   
   «و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد.»
   «خداوند متعال در اين آيات، آفرینش زنان را که مایة آرامش­بخشی به زندگی است را از نشانه­های خود معرفی می­کند. به راستي وجود همسران با اين ويژگي­ها، براي انسانها که مايه‌ي آرامش زندگي است يکي از مواهب بزرگ الهي محسوب مي‌شود و اگر کسي تفکر و تعلق کند متوجه مي‌شود که اين دو جنس مکمل يکديگرند و مايه‌ي شکوفايي و نشاط و پرورش يکديگر مي‌باشند و زن است که کانون خانواده را گرم و با نشاط نگه مي‌دارد و باعث رشد و کمال انسان مي‌شود.» 
   آري خداوند متعال همسر بودن زن را آيه‌ي خويش خوانده و اثر وجودي او را سکون دانسته. و اين خود دلالت بر ويژگي ممتازي دارد که در زن وجود دارد.
3-3-1-3- زن و مقام مادري
   از دیگر ویژگی­های ممتاز زنان که سیمایی انسانی و رحمانی به آنها بخشیده است، شأن و منزلت مادری است. خداوند متعال در این باره می­فرماید:
   «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ...»     
«ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند، مادرش او را با ناراحتي حمل مي‌کند و با ناراحتي بر زمين مي‌گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سي ماه است.»
    در اين آيه به لزوم حق­شناسي در برابر مادر یادآور شده و به سختیهایی که مادردر دوران تولد وپس ازتولدفرزندش متحمل می شود اشاره شده است.
   مسأله نيکي به پدر و مادر از اصول مهم انساني است که حتي کساني که پايبند به دين مذهبي نيستند نيز به طور فطری والدین را محترم می­شمارند. بنابراين به فرمان خداوند بايد در مقابل خدمات بزرگ پدر و مادر نيکي­هاي بزرگ و برجسته انجام شود.»
    منظور نمودن اين موضوع از جانب خداوند، خود اظهار قدرداني از زحمات مادر و محبت مادري اوست.
   در حديث آمده که مردي نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و عرض کرد: «مَن اَبَّر؟ قال امُک قال ثُمَّ مَن؟ قال: امّک. قال: ثُمَّ مَن؟ قال: امّک. قال: ثُمَّ مَن؟ قال: اباک.»  
    اي رسول خدا به چه کسي نيکي کنم؟ فرمود: به مادرت، عرض کرد بعد از او به چه کسي؟ فرمود: به مادرت براي سومين بار عرض کرد: بعد از او؟ فرمود به مادرت، و در چهارمين بار وقتي اين سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت.
   نتيجه اينکه، يک زن، نقش عظيمي در ايجاد آرامش و محبت در زندگي و نقش پرورش جنين سالم و تربيت صحيح فرزندان در مسير الهي، مي‌تواند داشته باشد. و به خاطر همين است که اسلام تأکيد بر ماندن زن در جايگاه عظيم انساني‌اش دارد.در تاريخ شاهد آنيم که مردان بزرگ جهان، موفقيتشان، مرهون پاکي ولادت آنها و تربيت صحيحشان در زندگي بوده است. پس بااین جایگاهی که زن دارد ، تربیت او ازدوران قبل از عهده دار شدن درمسئولیتهای فوق لازم وضروری به نظر می رسد. دختران نوجوان باید برای ایفای این نقشهای مهم آماده شوند .یکی ازراههای رسیدن به تربیت دینی دختران پرداختن به این مسئله درکتابهای دینی می باشد. اهداف تألیف کتابهای درسی دین وزندگی ویژه دختران درمقطع متوسطه نائل شدن به هدف ایجاد تربیت دینی در دختران است که دراین نوشتار سعی در بیان ضرورت آن درنظام آموزش وپرورش کشور است .
3-3-2- انحرافات فكرى انسان گمراه نسبت به جایگاه زن 
   «اقوام و مللى كه بر اثر كبر و نخوت از تعاليم حق، كه به وسيله كتب آسمانى، و زبان پاك انبياء تبليغ مى شد جدا مى زيستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فكرى شدند، و نسبت به هستى و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاريكى ره سپردند، و مسائلى دور از حقيقت، و مطالبى خلاف واقعيت گفتند، و بر اساس همان برداشتهاى غلط و قضاوت هاى ظالمانه زندگى كردند، و از اين طريق ظلم سنگينى بر خود و ديگران روا داشتند، و صفحات تاريخ حيات را به زشتى و پليدى نقّاشى كردند.»
   از جمله قضاوت هاى آنان نسبت به زن ،چه در غرب و چه در شرق، نسبت به زن ده گونه قضاوت ظالمانه و دور از منطق عقل و زبان انسانيت داشتند:
1 ـ موجودى است صد در صد ضعيف و ناتوان: بر اين اساس بايد نسبت به مرد در تمام جهات، بى چون و چرا تابع و فرمانبردار و محكوم باشد، و حق مداخله در هيچ كارى را حتى در چهارچوب خانه شخصى ندارد.
2ـ موجودى است داراى روح شيطانى: بر اين ملاك يا صد در صد خارج از حدود انسانيت است، يا اگر بهائى به او داده شود چيزى بين انسان و حيوان است، روى اين حساب فاقد ارزش مى باشد، و قابل احترام نيست، و براى وى هيچ گونه شخصيتى نمى توان تصوّر كرد.
3ـ براى او مالكيت و اختيار دارى نسبت به اشياء و عناصرى كه قابل ملكيت است وجود ندارد، اگر مرد صلاح بداند مى تواند مالك شود، آن هم نه هر چه را بخواهد.
4ـ از جانب ارث گذارندگان هيچ گونه ارثى نمى برد، بلكه خود او از عناصر ارث است كه پس از مرگ پدر يا شوهر به ديگران ارث مى رسد.!
5ـ عبادت و بندگى و ورود در حوزه معنويت حق او نيست، چون عباداتش فاقد ارزش است، و اجر و مزدى براى عبادت ندارد زيرااز نظر عقلى بسيار ضعيف و موجودى بوالهوس است.
6ـ از نظر حقوقى و قضائى لياقت انتساب به پدر و پسر خود را ندارد، تنها چيزى كه رابط بين آنهاست خون است، فقط مى توان او را نسبت به پدر و پسرش هم خون خواند، نه فرزند پدر و مادر فرزند! 
7ـ چون شوهر كرد فرزندان وى نوه پدر او نيستند، بيگانگى بين پدر زن و فرزندان زن حكومت قطعى دارد، نسبت از جانب اولاد ذكور است.
8ـ بين او و مرد در مسئله مرگ تفاوت كلّى وجود دارد، مرد پس از مردن باقى، و زن پس از پايان عمر فانى است.
9ـ در تصرف عنوان شيئيت دارد، روى اين حساب مرد هرگونه تصرّفى در مال و ثروتش دارد، همان تصرف را نسبت به زن دارد، مى تواند او را قرض بدهد، به اجاره واگذار كند، ببخشد، بفروشد، اخراج كند و نهايتاً به قتل برساند.
10ـ كالاى شهوت است تنها براى لذت برى مرد آفريده شده، و مرد هم در لذت برى و بهره گيرى از او قانونى نمى شناسد، در اين قسمت دهم اروپا و آمريكاى جداى از نبوت انبيا آنچنان نسبت به زن راه افراط پيموده، كه حدى براى آن نيست، زن در قسمت عمده اى از مغرب زمين كالاى سينما، تلويزيون، ويدئو، ماهواره و انواع مجلات براى جلب و جذب مشترى بيشتر، و درآمد مالى سنگين تر براى مؤسّسات حيوانى و شهوانى است!
 3-3-3- پاسخ اسلام به انحرافات فكرى نسبت به جایگاه زن
   «اسلام آئين و دين الهى است، اسلام فرهنگ فطرت و آهنگى هماهنگ با تمام شئون انسان و انسانيت است، نظام مسائل و قوانين در اسلام از جانب خداوند بزرگى است كه بناى ساختمان انسان را بنا نهاده، او كه مى داند انسان چيست و كيست و داراى چه ظاهرو باطنى است، بر اساس كيان و حيثيّت و موجوديت او قانون وضع كرده، و وى را به حقايقى كه بايد برسد هدايت نموده است.»
   اسلام در پاسخ شبهات دهگانه اى كه در طول تاريخ حيات نسبت به زن گفته شده، و آنها را در افكار و انديشه ملل رسوخ داده و به عنوان فرهنگ درآورده بود چنين مى گويد:
1- خلقت زن و كيفيت وجود او همانند مرد است و صد در صد مصداق حقايق و واقعياتى است، كه حضرت حق از خلقت او هدف داشته، و با تمام وجود محقق به حقيقت انسانيت است و خلاصه با تمام حيثيت انسان است ، انسانى كه:
   «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فى اَحْسَنِ تَقْويم.»    به حقيقت كه انسان را در نيكوترين سيرت و صورت آفريديم.
   «صُنْعَ الله الَّذى اَتْقَنَ كُلَّ شَيْئ اِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ».   صنع خداست، خدائى كه هر چيزى را در كمال اتقان و استحكام ساخته كه او به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
   اَلَّذى اَحْسَنَ كُلَّ شَيْئ خَلَقَهُ.    خدائى كه هر چيزى را به نيكوترين وجه آفريد.
2ـ براى زن روح الهى و انسانى محض قرار داده شده، همان روحى كه از جانب حق در او دميده شد و او را به خاطر اين روح امتيازى خاص بخشيد و وى را منبع ظهور كمالات قرار داد، روحى كه با روح مرد تفاوت ندارد، هويتى كه با هويت مرد يكسان است، گوهرى كه با گوهر ذاتى مرد يكى است.
   «يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساء.»
اى مردم از پروردگارتان پرواكنيد كه همه شمارا از يك انسان آفريد،و همسر او را از جنس او خلق كرد،و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشركرد.
   «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها». 
از نشانه هاى قدرت خداوند اين است كه همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسيله آنها آرامش يابيد.
در تفسير عياشى از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده كه خداوند حوا را از باقى مانده خاك آدم آفريد.
   نوع اين آيات نشان مى دهد كه در خلقت زن از نظر ظاهر و باطن كمى و كاستى وجود ندارد، و روح او همان روحى است كه از جانب حق در او دميده شده و بالقوه موجودى كامل، احسن، و اتقن است كه مى تواند از استعداد و فطرت و روح و عقل خود، در سايه هدايت حق كمك گرفته به عاليترين مقامات معنوى برسد، و مى تواند از همه واقعيات و حقايق چشم پوشى كند و به اسفل سافلين وارد شود.
3ـ او داراى حق مالكيت است، و محصول زحمات او در زمينه هاى كارهاى پسنديده و مشروع حق خود اوست، و مسئله مالكيت او و تصرفاتش در آنچه ملك اوست بدون كم و كاست همانند مرد است.
   «لا يَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَأْخُذُوا مِمّا اتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً»  
و براى شما مردان حلال نيست كه چيزى از مهريه آنان را كه به آنها پرداخت كرده ايد بگيريد.
4 ـ زن از پدر و مادر و از شوهر و از فرزندان خود ارث مى برد:
   « كُتِبَ عَلَيْكُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبَينَ بِالْمَعْرُوفِ »  
برشما نوشته شده، هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، وصيت براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته كند، اين حقى است بر پرهيزكاران.
«لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ، وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً.» 
   اين آيه شريفه در صدد مبارزه با عادات و رسوم غلطى است كه زنان و كودكان را از حق مسلم خود محروم مى ساخت، و اين رسم ظالمانه مربوط به اعراب بود، و آيه شريفه خط بطلان بر اين رسم خائنانه كشيد.
5- عبادت زن در پيشگاه حق همانند عبادت مرد، داراى ارزش و قيمت است، و بهشت و اجر و مزد حق، و ثواب بر بندگى اختصاص به مردان ندارد، عنايت و رحمت خداوند بهره ابدى عباد اوست چه مرد و چه زن.
در قرآن مجيد مى خوانيم:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ».http://www.erfan.ir/farsi/book/book.php?BookID=60&PageID=9#down50
كسى كه عمل شايسته بجا آورد از مرد يا زن، در حالى كه مؤمن است به او زندگى پاكيزه مى دهيم، و پاداش قيامتى آنان را به بهترين اعمالى كه انجام داده اند خواهيم داد.
   از صريح آيه شريفه استفاده مى شود كه تنها معيار در ميزان حق ايمان و عمل صالح انسان است كه ميوه ايمان اوست، قيد و شرط ديگرى براى كسب حيات طيبه و اجر آخرتى در كار نيست نه از نظر مرد بودن و زن بودن و نه از نظر سن و سال و نه از نظر نژاد و قبيله و جنسيت و نه از نظر پايه و رتبه ظاهرى.
   برترين زنان بهشت چهار زن هستند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم .
   زن اگر اهل عبادت و بندگى حق و ايمان و معرفت باشد البته داراى حيات طيّبه و اجر عظيم نزد خدا خواهد شد، و اگر مانند مردان فاسق به بى دينى و فساد گرايش پيدا كند اهل عذاب ابد خواهد شد.
6ـ دختر فرزند پدر و مادر خويش و مادرِ فرزندان خود است، و احدى را نمى رسد كه وى را از اين انتساب خلع كند، كه خلع اين نسبت امرى ظالمانه و كارى خائنانه است.
   قرآن مجيد دختر را همانند پسر اولاد واقعى پدر و مادر مى داند و وى را چون شوهر كرد و اولاد دار شد مادر اولاد مى داند. در قرآن از اينكه اعراب فرزند دختر خود را زنده به گور مى كردند، خشم خود را نسبت به اين جنايت اعلام فرموده و از آن عمل قبيح در رابطه با اينكه به فرزند خود ظلم مى كنيد نهى اكيد فرمود:«وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَكُمْ مِنْ اِمْلاق».http://www.erfan.ir/farsi/book/book.php?BookID=60&PageID=9#down53    فرزند دختر خود را از ترس تنگى معيشت به قتل نرسانيد.
   ملاحظه مى كنيد در صريح آيه شريفه از دختر به عنوان فرزند ياد مى كند. 
   رسول خدا درباره حضرت زهرا(عليها السلام) فرمود: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى».http://www.erfan.ir/farsi/book/book.php?BookID=60&PageID=9#down57  فاطمه پاره تن من است.
و در روايت ديگر فرمود:0 «أَوْلادُنا أَكْبادُنا.»    فرزندان ما چه دختر چه پسر جگرهاى ما هستند.
7 ـ توجه بسيار شديد رسول خدا به حسن و حسين به عنوان دو نوه عزيزش، خط بطلانى است بر ياوه گوئى جاهلان تاريخ كه مى گفتند فرزندان متولد شده از زن ، نوه پدر آن زن نيستند.

   فقه اسلامى مى گويد تمام كسانى كه مادرشان سيده است پيوند قطعى با پيامبر دارند، و حتى مرجع بزرگ شيعه سيد مرتضى فتوا داشت كه مى توان به كسانى كه از طريق مادر وابسته به رسول حقند خمس داد.
8 ـ زن با مرگ فانى نمى شود، بلكه همانند مرد داراى بقا و حيات ابدى و در صورت بندگى حق مخلد در بهشت، و در صورت دورى از عبادت مخلّد در عذاب است، بيش از هزار آيه قرآن در رابطه با قيامت اين معنا را صريحاً نشان مى دهد.
9 ـ شيئ نيست، بلكه به صريح آيات كتاب حق موجوديست عاقل، بااراده و در گوهر خلقت و مايه طبيعت با مرد يكى است، و از تمام خصوصيات و امتيازات انسانى و الهى برخوردار است .
10 ـ كالاى شهوت نيست، بلكه شريك مرد، و عامل بقاء نوع، و تشكيل دهنده نيمى از زندگى است، و ازدواج با او در صورت نيت پاك عبادت، و برخورد صحيح و سالم با او موجب توشه آخرت و سلامت حيات اخروى انسان است. 
   در قرآن مجيد فرمود: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ.»http://www.erfan.ir/farsi/book/book.php?BookID=60&PageID=9#down59 
   با تعبير لطيف و پر معناى حرث « كشتزار » مى خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى مجسم كند، كه زن يك وسيله اطفاء شهوت نيست بلكه زمينه پاك و وسيله پاكيزه اى براى حفظ حيات نوع بشر است.
اين سخن در مقابل آنهائى كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه و وسيله هوسبازى مى نگريستند و مى نگرند هشدارى جدّى محسوب مى شود.
" و قدموا لانفسكم ":« با آميزش با زن براى آخرت خود توشه بفرستيد، اشاره به اين حقيقت است كه هدف نهائى از آميزش جنسى تنها لذت و كامجوئى نيست، مردم مؤمن بايد از اين موضوع براى ايجاد پرورش فرزندان شايسته استفاده كنند، و اين خدمت مقدس را به عنوان يك ذخيره معنوى براى فرداى خود از پيش بفرستند، و به اين ترتيب قرآن هشدار مى دهد كه در انتخاب همسر اصولى را رعايت كنيد كه نتيجه آن پرورش فرزندان صالح، و تهيه اين ذخيره بزرگ اجتماعى و انسانى باشد.»  
آرى وجود زن صالحه، و همسر باوفا، نعمت حق است، و تا پايان عمر بر اين نعمت ارزنده حمد و سپاس لازم است.امام ششم مى فرمايد: «أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِى النِّساءِ»   بيشترين خير در زنان است.
   روايت عجيبى است، كه منبع اكثر خير را زن دانسته، آرى ازدواج با زن حفظ نصف دين، و رعايت حقوق او عبادت، و محبت به او طاعت حق، و پيدا كردن فرزند صالح از او توشه آخرت، و خدمت به او موجب رضايت حق، و به تعبير رسول خدا درباره زنانى كه مادرند: بهشت زير پاى مادران است، و اين همان خيرى است كه امام صادق(عليه السلام) فرموده است .
3-3-4- ارزش وبهای فرزند دختراز دیدگاه اسلام 
   در فرهنگ دینی ومذهبی ما، دختران جایگاه ویژه و خاص خود را دارند. برخلاف زمان بعثت پیامبر اکرم که رویه فرهنگی جامعه اینگونه ترویج می کرد که دختران را به دلیل بی برکتی و عدم کارایی لازم باید از بین برد ، در تعبیرات اسلامی وجود دختر به عنوان حسنه تلقی می شود و آن را تفضلی از طرف خدا می داند که مستلزم عنایت بیشتری است .ا سلام به روح لطیف و عواطف دختران توجه خاصی نموده است. اما این توجه و عنایت ویژه به دختران از بابت چیست؟ علت این امر را می توان در این موضوع یافت که اولاً این جنسیت از عواطف و احساسات بالایی برخوردار است و ظرفیت آن را دارد که اطرافیان خود را از این نعمت و توانایی برخوردار کند لذا برای آنکه این انرژی شارژ شود و قابلیت انتقال به غیر را داشته باشد باید مورد توجه قرار گرفته و عوامل زمینه ساز خود را در دوران کودکی و نوجوانی دریافت کند و دوم آنکه دختران، مادران آینده هستند و جهت تربیت نسلی موفق، خود نیز باید نیازهای محقق شده داشته باشند. رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) در این‏باره می‏فرماید :
   «نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَکاتٌ مُفَلَّیَاتٌ؛ » دختران چه فرزندان خوبی هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمت‏رسانی، یار و غمخوار "اعضای خانواده"، بابرکت و پاکیزه کننده در خانواده برای پدر و مادر.  امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: «البَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونُ نِعمَةٌ وَ اِنَّما یُثَابُ عَلَی الحَسَنَاتِ و یُسألُ عَنِ النِعمَةِ؛ » دختران نیکی و پسران نعمت‏اند و همانا بر نیکی‏ها پاداش داده و از نعمت‏ها سؤال می‏شود.
   پیامبر اعظم (ص) در سخنی، مهربانی ویژه خداوند به دختران را چنین گزارش می کند: «ان الله تبارک و تعالی علی الاناث اراف منه علی الذکور و ما من رجل یدخل فرحه علی امراه بینه و بینها حرمه الا فرحه الله تعالی یوم القیامه؛ خداوند بر دختران، مهربان تر از پسران است و هر کسی بانویی از محارم خود را شاد کند، روز قیامت از سوی خداوند شاد می شود.»                                                                             
   بر این اساس، وجود دختر در خانه و سرپرستی آنان، توفیقی معنوی است که در اختیار والدین و سرپرستان قرار می گیرد.
   در دعایی از حضرت برای پدر دختران چنین آمده است: « رحم الله ابا البنات. البنات مبارکات محببات و البنون مبشرات و هن الباقیات الصالحات؛ مهر ویژه خداوند بر پدر دختران باد. دختران مبارک و دوست داشتنی اند و پسران بشارت دهندگانند و دختران باقیات صالحات اند.»   
ایشان بر این بشارت خود افزودند: « من عال ابنتین او ثلاثاً کان معی فی الجنه؛ هر کس سرپرستی دو یا سه دختر را داشته باشد، با من در بهشت خواهد بود»     
و اینکه «من کان له ابنه فالله فی عونه و نصرته و برکته و مغفرته؛ هر که را دختری است، خداوند یاری دهنده او، برکت بخش به او و آمرزنده او خواهد بود».    
   امام خمینی (رحمه الله) علاقه خاصی به فرزند دختر داشتند و به بعضی از خانم های فامیل که می خواستند وضع حمل کنند، می گفتند: « دعا کنید که بچه شما دختر باشد، برای اینکه دختر به مراتب بهتر از پسر است. کسی که دختر ندارد، یعنی اولاد ندارد.» 
   با دقت در آموزه های دینی، به عمق و ریشه این سخن حضرت امام پی می بریم. در روایتی از پیامبر اعظم (ص) آمده است. «خیر اولادکم البنات؛ بهترین فرزندان شما دختران هستند.» 
    ایشان در جمله ای دیگر فرمودند: « ما من بیت فیه البنات الا نزلت کل یوم علیه اثنتا عشره برکه و رحمه من السماء و لا ینقطع زیاره الملائکه من ذلک البیت یکتبون لابیهم کل یوم و لیله عباده سنه؛ هر خانه ای که در آن دختر باشد، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی اش می شود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی گردد در حالی که در هر شبانه روز برای پدر آن دختران عبادت یک سال نوشته می شود.»   
  بیشترین بخش نیازهای دختران را می توان در توجه مثبت و تأمین محبت جست وجو کرد. در نگاه دینی هم توجه ویژه به مسائل عاطفی و نیازهای دختران شده است.
    در سخنی از پیامبر اعظم (ص) چنین آمده است: « من دخل السوق فاشتری تحفه فحملها الی عیاله کان کحامل صدقه الی قوم محاویج و لیبدا بالائاث قبل الذکور فانه من فرح ابنه فکانما اعتق رقبهً من ولد اسماعیل و من اقر عین ابن فکانما بکی من خشیه الله و من بکی من خشیه الله ادخله جنات النعیم؛ کسی که از بازار چیزی خریده و برای خانواده اش به خانه می برد، مانند برنده صدقه برای نیازمندان است و باید در دادن این تحفه ها از بانوان خانه شروع کند. به درستی هر که دختری [از فرزندانش] را خوش حال کند، مانند کسی است که بنده ای از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده باشد و هر که پسر بچه ای را شاد گرداند، مانند کسی است که از خوف الهی گریسته باشد و هر که از خوف خدا بگرید خداوند او را در بهشت برین جای خواهد داد.»  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)