آموزش نکات تربیت فرزند

مفهوم دقیق و علمی هوش

1397/6/11 0:23
نویسنده : مشاور
379 بازدید
اشتراک گذاری

« مفهوم هوش » (1) 
در طول دهه هاي گذشته تغيير بسياري كرده است و برطبق ديدگاههاي غالب و ارزشهاي رايج روز در هر دوره ، تعيين شده است و ابزاري كه براي اندازه گيري آن بكار رفته مي رود همچنان در حال تغيير خواهد بود . هوش جنبه اي ازجنبه هاي گوناگون تفاوتهاي فردي است كه هنوز درچارچوب كامل قرار نگرفته است ، از جمله‌هاي ويژگيهاي فردي فرآيندهاي ذهني هستند كه مشاهده مستقيم اين تفاوت در آنها بسيار دشوار و گاهي غير ممكن است و لذا ما فقط از روي اعمال كه اشخاص انجام مي دهند ، قادر هستيم كه به نيروهاي ذهني آنها پي ببريم ، مثلاً : كودكي كه مسائل را زودتر ياد مي گيرد كودك با هوش ناميده مي شود ، ولي كودك كه نمي تواند به آن سرعت فرا گيرد وقتي مهارتهاي ساده را هم به زحمت مي آموزد ، از لحاظ توانائيهاي ذهني داراي هوش ضعيف است بدين معني كه هر دو كودك استعداد ذهني دارند ولي اين استعداد در اوّلي بيشتر از دوّمي است . ( اسدي ، 74 ) 
هوش بر خلاف تصور عامه يك جوهر يا ملكه نيست بلكه متضمن اعمال واكنشهاي ذهني پيچيده اي است كه در رفتار فرد ظاهر مي شود . از همين روست كه از هوش به خودي خود نمي توان تعريف جامعي ارائه دارد و سعي در تعريف ارائه هر تعريف مجددي از هوش ، نتيجه اش نامفهوم يا حداقل نارسا بودن تعريف است . لذا بسياري از روان شناسان ، روش غير مستقيم پيش گرفته و مثلاً از توضيح تفاوت ميان هوش و عادت ، هوش وغريزه ، هوش و استعداد براي نشان دادن و جوه افتراقي آنها ، استفاده كرد ، و به تعريف معنا.ي آن نزديك مي شود و آن گاه اين تعاريف كامل نشده را در هم ادغام كرده و با شناخت مجموعة ، اين فعاليت ، به تصور كلي و مفهوم هوش نامحدودي نزديك مي شوند . شناختي كه تنها از طريق تظاهراتش در رفتار ميسر مي شود .(اسدي ، 74 ) 
هوش معمولاً در فهرست ويژگيهاي فرد آمده و از جمله خصائص كم و بيش ثابت رفتار بشمار مي رود . توصيف و اندازه گيري هوش قسمت عمدة وقت روانشناسان را به خود اختصاص داده است . 
مطالعات آنان در اين زمينه ارزش علمي و نظري دارد . ارزش علمي عبارت است از پي بردن به ميزان كارآمدي افراد و تعيين اينكه ايشان تا چه حدودي و درچه قسمتهايي مي توانند مفيد واقع شده و موفقيت بدست آورند و ارزش نظري تحقيقات روانشناسان در مورد هوش اين است كه مي توانند شناخت انسان را در مورد خودش بيشتر كنند و تا حدي موجب ارضاي كنجكاوي او شوند ( آستانبوس ، 74 ) 
وقتي ما از هوش انسان مي گوئيم در واقع به رفتار و كردار او در موارد مختلف ، كه از وضعيت هوش او حكايت مي كند توجه داريم . ( آستانبوس 74 ) 

هوش كلي : 
هوش يعني سازگاري فعال ، سازگاري آگاهانه در معناي وسيع كلمه ، نه سازگاري 
منفعل. به عبارت ديگر هوش يعني ايجاد اصلاحات در محيطي كه خود با آن سازگار مي شود . وقتي فرد هوش خود را بكار مي گيرد كه با موقعيتهاي نسبتاً جديد و تازه باشد سازگار شود. ( مومنين ، 74 ) 
مي توان هوش كلي را بصورت زير تعريف كرد : 
توانايي سازگاري آگاهانه و فعال با موقعيتهاي تازه يا نسبتاً تازه اي كه خود با آن روبرو مي شود . از آنجائيكه اين موقعيتها ماهيت و پيچيدگي بسيار متغيري دارند بنابراين مي توان پيش بيني كرد كه انواع هوش نيز بايد همان تنوع و پيچيدگي موقعيتها را داشته باشد ، زيرا به كمك انواع سازگاريها و به كمك انواع آزمونهايي كه براي ما ارزشيايي عيني اين سازگاريها ساخته مي شود ، تعريف مي گردند . ( مومنين ، 74 ) 

جنبه هاي مورد توجه روانشناسان :
زمينه سازگاري : از آنجا كه هوش بعنوان يك استعداد كلي سازگاري به حساب مي‌آيد ما مي توانيم توجه خود را روي ماهيت نوع مسائل كه بايد حل شوند متمركز كنيم در اين صورت موارد زير را در دست خواهيم داشت ؛ 
موقعيتهاي ملموس 
دنياي اجتماعي ، اشخاص ، انسانها .  بنابر اين از هوش علمي و انتزاعي و اجتماعي صحبت خواهيم كرد . 

هوش :
« در توانايي كسب ، بازيابي و استفاده از دانش به شيوه اي معنا دار ، درك و فهم ايده‌هاي عيني و انتزاعي و درك مناسبات بين اشياء و ايده ها»   (مترجم ماهر،1371 )
هوش :  در هوش را مي توان توانايي تشخيص براي « همگون سازي »  معلومات واقعي يادآوري حوادث گذشته دور و نزديك ، استدلال منطقي ساختن و پرداختن مفاهيم ، ( چه ارقام ، چه كلمات ) تبديل مفاهيم انتزاعي به لفظي : به انتزاعي ، تحليل و ساخت و داراي معني با مسائل و تقّدم هايي كه در يك موقعيت خاص مهم فرض مي شوند ، تعريف كرد .         ( كاپلان سادوك ، 1375 ) 
ابينگهاوس :‌« هوش عبارت است از قدرت تركيب كردن مواد »      ( بياني ، 1372 )‌
ثوراندايك4 « هوش عبارت از قدرت ابزار عكس العملهاي خوب از نقطه حقيقت و هوش معدل استعدادهاست »‌                                ( بياني ، 1372 ) 
وكسلر5 « هوش عبارت از مجموع يا كل استعداد فرد كه دو را به انجام كار با هدف تفكري و به بر خورد موثر با محيط منجر مي شود »‌                   ( بياني ، 1372 )
پياژه6 : «‌هوش پيشرفته ترين نوع سازش ذهني است ، يعني اينكه فرد در اثر تماس با محيط عناصر جديد را در محيط گرفته و به درون خود مي برد وتوسط خويش بر محيط اثر مي گذارد و در اصل اين درون سازي و برون سازي سبب تعادل فردي مي‌گردد . »                             ( سيف ، 1375 )
من هوش را به صورتي از تعادل يابي تعريف مي كنم كه تمام ساختهاي شناختي به سوي آن هدايت مي شود .                      ( سيف ، 1375 ) 
كتل1 : « هوش به دوجزء  بزرگ كه مكمل يكديگرند تقسيم مي شود؛ هوش متبلور ، هوش سيال 
هوش متبلور2 :  كه بر آمده از محيط يادگيرهاست 
هوش سيال3 كه وابسته به وراثت است وتوان بالقوة فردرا نشان ميدهد .( بهرامي ،1377 )  
ترمن4 : › هوش استعداد و تفكر انتزاعي است »‌           ( شعاري نژاد ، 1370 ) 
اشترن5 : « هوش ، استعداد عمومي فرد براي سازگاري عقلي با مسائل و اوضاع تازه‌‌زندگي است . »                             ( شعاري نژاد ، 1370 ) 
مولر6 : «‌هوش ، استعداد بينش در انسان و حيوان است »‌
كلوين7 : « هوش ، استعداد يادگيري است . » 
كروارد8 : « هوش ، استعداد استفاده از تجربه هاي قبلي در مسائل تازه و پيش بيني مسائل بعدي است » 
مان 1 : « او هوش را استعداد يادگيري و مورد استفاده قرار دادن آموخته هاي خود در سازگاري با اوضاع تازه و حل مسائل جديد است . »‌
بينه2 : « هوش ، ازچهار استعداد تركيب شده است : فهم ، ابتكار ، انتقاد و استعداد توجيه فكر در جهت معين. » 
اسپيرمن3 : « هوش ، استعداد نظري عمومي است كه در همه انواع فعاليتهاي ذهني موثر است .‌» 
بورينگ 4 : « هوش ، چيزي است كه بوسيلة آزمونهاي هوش اندازه گيري شده است .» 
                                       (شعاري نژاد ، 1370 ) 
ويژگيهاي هوش : 
1    توانايي يادگيري سريع 
2    انطباق با موقعيتهاي جديد 
3     به كار بردن استدلال انتزاعي 
4     درك مفاهيم كلامي و رياضي 
5    انجام دادن تكاليفي كه مستلزم درك روابط موجود باشد .  (مترجم ، ياسايي، 1373 ) 
ديويد وكسلرمؤلف مقياس هوش و كسلر بزرگسالان و مقياس هوش و كسلر براي كودكان هوش را چنين تعريف مي كند :
« توانايي يكپارچه فرد را عمل كردن عامرانه ، تفكر منطقي و توانايي كنار آمدن با محيط به نحوي موثر »                     ( پاشاشريفي ، 1377 )

ويژگيهاي عمومي هوش : 
بحث در جزئيات ديدگاه استربنرگ دربارة هوش از محدودة مطالب حاضر خارج است امّا مي توان خلاصه اي از ديدگاه او را ارائه كرد . مؤلفه هاي مختلفي كه اشترنبرگ  شناسايي كرده صورت سازمان يافته دارند و به صورت خوشه هايي با عناوين زير عمل مي كنند . 
1    توانايي آموختن و بهره گيري از تجربه .
2     توانايي تفكر با استدلال به شيوة انتزاعي . 
3     توانايي انطباق با نوسانات جهاني ، نا استوار و دائم التغيير .
4     توانايي برانگيختن خويش براي انجام سريع كارهايي كه مشخص انجام آنرا ضروري تشخيص مي دهد . 
اين چهار توانايي عمومي منجر به تحليل مولفه اي از هوش نسيتند بلكه در بسياري از تحليهاي عاملي آزمونهاي هوش نيز به آن بر خورديم . 
بسياري از آزمونهاي هوش كه امروزه بكار مي روند دراندازه گيري دوتوانايي درنخست فهرست فوق كار آمدي دارند. امّا در ارزيابي دو توانايي آخر جدول بسيار ناكار آمدند.                                     ( براهني ، 1371 ) 
دانلود پایان نامه ارشد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)